باورهایِ سفید شبیه صدایِ سکوت

در آغوش کشیدنِ کلمات به هنگامِ بی قراری!

باورهایِ سفید شبیه صدایِ سکوت

در آغوش کشیدنِ کلمات به هنگامِ بی قراری!

حسِ گلایِ خشک شده لایِ دفترمو دارم! بو ندارم، طراوت و تازگی ندارم، خشکم اما هستم؛ یه گوشه لایِ دفترچه ی دنیا دارم خاک میخورم؛ برای آدمها پر از خاطره ام اما بی محتوام! کاش حداقل خودم میفهمیدم شبیه چی یا کی هستم!

آخرین نظرات

فراموشیِ مطلق

جمعه, ۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۵۵ ب.ظ
هنگامی که شروع به نوشتن میکنم کلمات انگار میخواهند از هم سبقت بگیرند و یا بهتر است بگویم مثل مولکول های هوا در مغزم پخش میشنوند و هرکدام میدود تا به مقصد برسد، آنها میخواهند جوهر شوند و بیایند روی کاغذ؛ شاید هم میخواهند ماندگار شوند مثل اکثر آدمها! آدم ها از فراموشیِ مطلق میترسند و خب همه روزی فراموش خواهند شد. یک روز می آید که دیگر کسی نیست که ما و خاطرات مان را به یاد داشته باشد چون تمامی کسانی که ما را میشناختند اکنون مرده اند!
۰۰/۰۶/۰۵ موافقین ۳ مخالفین ۰
نهال :))

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی