فراموشیِ مطلق
جمعه, ۵ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۵۵ ب.ظ
هنگامی که شروع به نوشتن میکنم کلمات انگار میخواهند از هم سبقت بگیرند و یا بهتر است بگویم مثل مولکول های هوا در مغزم پخش میشنوند و هرکدام میدود تا به مقصد برسد، آنها میخواهند جوهر شوند و بیایند روی کاغذ؛ شاید هم میخواهند ماندگار شوند مثل اکثر آدمها! آدم ها از فراموشیِ مطلق میترسند و خب همه روزی فراموش خواهند شد. یک روز می آید که دیگر کسی نیست که ما و خاطرات مان را به یاد داشته باشد چون تمامی کسانی که ما را میشناختند اکنون مرده اند!
۰۰/۰۶/۰۵